سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستیِ برادران دنیایی، بر اثر زودْ گسلیِ علل آن، گسسته می شود . [امام علی علیه السلام]
سه کله پوک
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» توجه

در بعضی از جوک ها و اس ام های قبلی نام هایی چون اصفهانی. ترک به کار رفته
اینجانب یواشکی از شما می خوام که اگه به کسی بر می خوره دیگه اصفهانی یا ....
رو نزنم و اگه تا الان به کسی بر خورده من معذرت می خوام

یواشکی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سه کله پوک ( سه شنبه 85/10/26 :: ساعت 4:19 عصر )
»» اس ام اس (یواشکی)

یه سری اس ام اس با حال

=============================================
با تولد دومین گوسفند شبیه سازی شده، دیگه نمی‌تونم بگم: دنیا دیگه مثل تو نداره!
======================================
اگرچه ساکت و آرام کردند ولی ما را چرا بدنام کردند به جای گوسفند در عید قربان چرا صدام را اعدام کردند ///// جمعی از گوسفندان ناراضی
======================================
فووووووووت... فووت... فوووووووووووت... فووووووووووووووووووووووووووووووت... فوت فوت فوت... فوووووووووووووووت...!!! (مزاحم اس ام اسی)
===============================
1. جشنواره فیلم اصفهان:1- یک تکه نان برای دو نفر2-تا حالا موز خوردی؟ 3-ده نفر زیر یک چتر 4- من جعفر 15 تومان دارم 5- دیشب پیتزا خوردم ایدا 2.

=========================================== 

ترکه میره مغازه میگه: آقا یه بیسکویت خوب بدین. بقاله میگه: ساقه طلایی خوبه؟ ترکه میگه نه. میگه: ویفر خوبه؟ میگه نه . میگه گرجی خوبه؟ میگه نه. میگه: مادر خوبه؟ ترکه میگه: قربان شما، دست بوسن

 یواشکی

نظر نظر یادت نره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سه کله پوک ( سه شنبه 85/10/26 :: ساعت 4:12 عصر )
»» یا صاحب العصر و الزمان (یواشکی)

 

به نام خدای دوستی ها
سلام به تو دوست عزیز خودم
پروردگارا!
در التهاب دیدن تو و در حسرت بوسه ی نگاهت، فصل جانم موسم خزان است و باران اشک و به شوق پایان این پاییز، صبوری و انتظار را از تو خواهانم.
انتظار روئیدن نرگس در کویرستان وجودم و شیدایی لحظه های ظهور«اباصالح».
(بار الها! ترا به این شب عزیز و به جان مهدی موعودت قسم میدم که آنچه خودت مصلحت میدانی عطایمان فرمایی ودوستانمان را سعادتمند و موفق گردانی و زندگی پربار و توأم با آرامش عطا نمایی

******************

سلام به همه منتظران
 نمی دونم چه شکلی هستی
 نمی دانم کی می ایی نمی دانم چگونه می ایی
نمی دانم با چه کسی می ایی
 ولی می دانم که می ایی
 نمی دانم از کدام طرف می ایی
 نمی دانم با چی می ایی
نمی دانم وقت امدنت هستم
 نمی دانم از یارانت هستم
 ولی می دانم می ایی می دانم که وقتی امدی ......



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سه کله پوک ( سه شنبه 85/10/26 :: ساعت 4:5 عصر )
»» حرف های قشنگ قشنگ(یواشکی)

ساعت رفتن به باد
در سوت و کور ریل زمان ایستاده ام
تاریک و روشن از هیجان ایستاده ام
در گرگ و میش مبهم تردید، تا هنوز
بین یقین و شک و گمان ایستاده ام
در امتداد قول و قرار همیشگی
پای همان«همیشه بمان» ایستاده ام
من گردباد حادثه خیزم هنوز هم
هر چند دیگر از دَوَران ایستاده ام
رفتید و ابرها همه گرد آمدند و بعد
باران گرفت و ... من پس از آن ایستاده ام
در شعله های داغ ترن های گم شده
در انتظار همسفران ایستاده ام
در انتظار سبز شدن های بعد از این
پشت چراغ قرمزتان ایستاده ام
من در کنار سایه ی خود، دست بر عصا
تنهاتر از خدای جهان ایستاده ام
وقت غروب و ساعت رفتن به باد شد
اما هنوز من نگران ایستاده ام
=======================================

خدایا آبروی من را به توانگری نگه دار
و شخصیت من را با تنگدستی از بین مبر
تا مبادا از روزی خواران تو روزی بخواهم
و از آفریده های بد کردار طلب مهربانی کنم
و در حالتی قرار گیرم
که به تعریف و تمجید کسی که به من چیزی داده بپردازم
و از کسی که مرا از امکاناتی منع کرده است بدگویی کنم

===========================================

وه چه نیروی شگفت انگیزی است
دست هایی که به هم پیوسته است
به یقین هر که به هر جای، در آید از پای، دست هایش بسته است.

==========================================

 ((آینده ))
 لب هایم با کویر نشسته و سراب را به باورم پیوند داده سراب به آسمان پیشانی
می کشد و ابرها همه از زمزمه ی این حضور باروری را آغاز می کنند
اما این که سراب نیست از آب هم مقدس تراست این اشک دیدگان ماست ما
باروری ابر را نمی خواهیم باید همه بدانند اشکمان را در آوردند عزیزانمان
را گرفتند با دستهایی که به زمین کشیده می شود همراه
پیکرش همراه هم به جاده سایه وار قدم می گذاریم تا آفتاب
به معنای خودش اعتراف کند و برای طرح مه آلوده ی کوچه سایه
را مهمان کند مهمانی مرگ سرود مرگ را ورد گونه زمزمه می کنیم
در انتظار فردا فردا که بی من آغاز می شود تا کی من ... ؟ من تو آنها
همه با هم در بهت همین ثانیه ها زنده به گور می شویم بیاید دست در دست
هم آینده را بسازیم آزادی را درک کنیم

===========================================

در بهاران ، افکارم فقط در اطراف گل دور می زند .
درخت که باشد، ریشه می دواند، قشنگ زندگی می کند، قشنگ می میرد،
چرا که؛ درختان ایستاده می میرند... کشاورز خاک مهربون رو نوازشش
می کنه تا بارور بشه و بعدا هم بزاد . من ، هیچکس را دوست ندارد مگر
اینکه خلافش ثابت شود . من کابوس کم می بینم ، ولی وقتی می بینم
بد می بینم . یکی می گفت : زندگی ، به یکبار مردنش می ارزد . بدترین
عواقب مرگ نیست ، روزمرگی است . مرگ ، اخر خط نیست ، آغاز بی خطی
است . مرگ گره زدن دو دونیاست . مرگ را به خاطر این دوست دارم که تمام
قوم و خویشاوندان دور هم جمع می شوند . وقتی همسرم رانندگی می کند
من با مرگ دست و پنجه نرم می کنم . نابینایان تنها کسانی هستند که مرگ
را به چشم خود نمی بینند . ترمز زندگیم تا برید به دره مرگ پرتاب شدم . قطره
بارانی که در دریا می افتد چه شنا بلد باشد و چه نباشد غرق می شود
. اگر باران بودم فقط روی سر کسانی که چتر دارند می باریدم .
افکارم ترک تابعیت مغزم را کردند . قطره باران هدیه آسمانی است .
افکارم را سمپاشی میکنم . انگشت شهاب نمی تواند ستاره
فراری را نشان خورشید بدهد . صدای پای عابر شبگرد ، آسمان
سکوت را پر ستاره می کند . نسیم بهاری هم نمی تواند پرچم
نیمه افراشته قلبم را به اهتزاز در آورد . سرچشمه تشنه سر
در پی رودخانه می گذارد . آب تشنه خودش را می نوشد . امید
به زندگی , گیاهی نیست که به سادگی از دل کسی ریشه کن بشه .
دونه های بارون برای سبز کردن بذر امید توی دل من فرستاده شده .
در شهر عشق هیچ کوچه ای بن بست نیست . بهار ، دست روی دست نمی گذارد ،
به آب و آتش می زند تا ? گل ? بشکفد . وقتی از زندگی حرف می زنید ،
مرگ را نادیده نگیرید

==========================================

زندگی سه چیز است :اشکی که خشک می شود..
لبخندی که محو می شود....
و ادمی که در عالم تنهایی باقی می ماند
2. عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن
با هم نیست عشق ان است که برای دیگری
چتری باشی و او هرگز نداند که چرا خیس نشد
3. عشقت را نثار کسی کن که لیاقت آنرا داشته باشد
نه تشنه آن چون هر تشنه ای روزی سیراب میشود

=============================================

وقتی دلت گرفت بشین به اندازه تمام دلتنگیات گریه کن.
برای اینکه کسی اشکاتو نبینه ماهی کوچیکی شو و به ته دریا برو.
دیگه نه کسی صداتو می شنوه نه کسی اشکاتو می بینه.
حالا فهمیدی چرا اب دریا شووره؟
============================================
چه قدر دوست داشتم تمام دلتنگی های این روز ها را با کسی تقسیم می کردم ،
و یا کسی بود برای گوش دادن و درد دل کردن ، بماند که آنقدر فاصله زیاد شده که
هرچه فریاد می زنم گویا صدایم را نه تو می شنوی و نه هیچ کس دیگر
2. بعضی
وقتها چشمام به دلم حسودیشون میشه....میدونی چرا؟چون تو همیشه تو
قلبمی ولی از چشمام دوری
3. کوچولو ، موچولو ، لولو ، مولو ، هلو ، نونو ؛
این پیغام صرفا برای غنچه کردن لبهای شماست و فاقد هرگونه ارزش
قانونی دیگر میباشد
4. کاش کسی تو دلمون پا نمیذاشت... کاش اگه پا میزاشت
دلمون رو تنها نمیذاشت... کاش اگه تنها میذاشت رد پاش رو روی دلمون جا نمیزاشت
5. ازغمه کسی اسیرم که زمن خبر ندارد عجب از
محبت من که در او اثر ندارد غلط است هرکه گوید
دل به دل راه دارد دل من زغصه خون شد دل او خبر ندارد

============================================

اگه دوست داری عمیق ترین ، طولانی ترین و محکم ترین بوس دنیا رو تجربه
کنی بیا پیش خودم تا لباتو بذارم رو لوله جارو برقی

 2. تو قندی............ ..نباتی............ ...شکلاتی.......عسلی............
..یا که شیرینی نداری بدی من با چاییم بخورم؟

 3. هر شب برو کنار پنجره تا ستاره ها ببیننت و حسودیشون
بشه که...... ماهشون مال منه وتمام وقشنگترین ستاره در دنیا ماله من

 4. اگه شب خوابت نبرد به آسمون نگاه کن.ستاره هارو بشما
ر کم اومد!برو قطرات بارون رو بشار.کم اومد! به عشق من فکر
کن چون نه کم می یاد و نه بند می یاد

============================================

 1. امشب میخوام طی یه عملیات شهادت طلبانه . . . . . . . . . . فدات شم

 2. اگه قرار باشه منم مثل خیلی ها دور دنیا رو بگردم ترجیح
میدم دور تو بگردم چون تو دنیای منی
==========================================

چگونه با واژه هایم بگویم دوستت دارم؟
تو از واژه هایم فراتر می روی، باید اوج بگیرم تا خودم را به بلندای تو برسانم
===============================================

میدونی بنی‌آدم اعضای یکدیگرند یعنی چی؟ یعنی مثلا تو جیگر منی

==============================================

اسمون به ماه میگه: عشق یعنی چی؟
ماه میگه :یعنی اومدن دوباره ی تو.......ماه میگه ؟
تو بگو عشق یعنی چی؟اسمون میگه:انتظار دیدن تو

==============================================

یواشکی

نظر یادتون نره



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سه کله پوک ( سه شنبه 85/10/26 :: ساعت 4:3 عصر )
»» ماجرای کودک و خدا از گامبووووووووووو

سلام بچه ها گامبووو این داسنات رو برای شما مینویسه که یکمی  ادم بشید

 

کودکی که آماده تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسید:«می‌گویند فردا شما مرا به زمین می‌فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می‌توانم برای زندگی به آنجا بروم؟

خداوند پاسخ داد: از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته‌ام. او از تو نگهداری خواهد کرد.ش اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود یا نه : اما اینجا در بهشت، من هیچ کار جز خندین و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند

خداوند لبخند زد فرشته تو برایت آواز می‌خواند، و هر روز به تو لبخند خواهد زد . تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.

کودک ادامه داد: من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟

خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشته تو ، زیباترین و شیرین ‌ترین واژه‌هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.

کودک با ناراحتی گفت: وقتی می‌خواهم با شما صحبت کنم ، چه کنم؟

اما خدا برای این سئوال هم پاسخی داشت: فرشته‌ات، دستهایت را درکنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می‌دهد که چگونه دعاکنی.

کودک سرش رابرگرداند وپرسید: شنیده‌ام که در زمین انسانهای بدی هم زندگی می‌کنند. چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟

فرشته‌ات از تو محافظت خواهد کرد، حتی به قیمت جانش تمام شود.

کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی‌توانم شما راببینم ، ناراحت خواهم بود.

خدواند لبخند زد و گفت:‌ فرشته‌ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهدکرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت، گر چه من همیشه درکنار تو خواهم بود.

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می‌شد. کودک می‌دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند.

او به آرامی یک سئوال دیگر از خداوند پرسید: خدایا ! اگر من باید همین حالا بروم لطفاً نام فرشته‌ام را به من بگویید.

خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد:

«نام فرشته‌ات اهمیتی ندارد.

می توانی به راحتی او را مادر صدا کنی

 

 

به ما نظر بدید 

باتشکر گامیووووووو 





نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سه کله پوک ( سه شنبه 85/10/26 :: ساعت 3:38 عصر )
»» داستان های عشقی از گامبووووو

 
سلام به کسایی که دارند از این وبلاگ باز دید می کنند من گامبووو این داستان رو از ماجرای عشق دو نفر براتون نوشتم که درس  بگیرید اول بزارید بگم که تمام داشتان های من واقعی هستند و هیچ دروغی در کار نیست شوما هم می تونید سر گزشت خودتون رو برای ما ایمیل کنید
این هم دستان من
سال دوم هنرستان بودم که با سارا دوست شدم نه اینکه همدیگه رو دوست داشته باشیم نه ... چون هم مسیر بودیم کم کم با هم دوست شدیم سارا دختر بسیار زیبایی بود ... زیبایی معمولی نداشت چهره سبزه بسیار تند موهای خرمایی و چشمای جادویی واقعا چشمای جادویی داشت بعضی زیبایی ها آدم رو زده می کنه ولی خود من هنوز جادوی چشمای اون یادم نرفته ولی با تمام این زیبایی خیلی آدم مغرور و ستمگری هم بود یعنی از دوستی ها چه دختر و چه پسر خیلی سوء استفاده می کرد ... من در تمام مدت دوستیمون خیلی براش فداکاری کردم خیلی از خودم مایه گذاشتم حتی وقتی که مشکلی براش پیش می اومد من خودمو ضایع می کردم که آبروی اون نره ... بگذریم ، سارا هم زمان با 5 تا پسر دوست بود ولی یکی از اونا سوگلیش بود پسری که واقعا عاشق سارا بود اسمش محمد بود اینو هم بگم من در اون زمان اصلا به دوست پسر فکر نمی کردم نه اینه نخوام دوست بشم ولی در دوره ما خیلی بگیر بگیر زیاد بود و من احساس می کردم که ارزش نداره به خاطر دوست پسر بهم توهین کنن بنابراین از اول قیدشو زدم و از اونجایی که همیشه با یه دختر خیلی زیبا همراه بودم طبیعتا به چشم نمی اومدم تا اینکه یکبار محمد به اون گفته بود این دوستت خیلی تنهاست و پیشنهاد کرده بود که یکی از رفقاش به اسم شایان با من دوست بشه ... من خودم خیلی دلم می خواست از تنهایی دربیام ولی چون پیشنهاد از طرف یکی دیگه شده بود احساس کردم ممکنه اجباری باشه قبول نکردم ...ولی اونها خیلی اصرار می کردن نمی دونم چرا هرچی بیشتر اصرار می کردن من نظرم برای رد کردن قوی تر می شد ... اصلا فکر نمی کردم با این کارم سارا چه عکس العملی نشون می ده ولی اون انقدر احمق و بچه بود که بخاطر اینکه من روی محمد رو زمین زده بودم و پیشنهاد دوستی با شایان رو قبول نکرده بودم بهش برخورده بود نقشه وحشتناکی برای من کشید نقشه ای که تمام غرور و متانتی که در تمام سالهای زندگیم ذره ذره جمع کرده بود یکباره دود شد و از بین رفت ... یه روز تلفن خونه زنگ زد من تنها بودم وقتی گوشی رو برداشتم پسری با صدایی بسیار غمگین و گرفته خواست با من حرف بزنه خوب منم باهاش صحبت کردم و اون دیگه هر روز سر ساعت معینی به من زنگ می زد تا اینکه دیگه بهش عادت کردم و هر روز هرجا که بودم راس همون ساعت کنار تلفن بودم فقط حرف می زدیم نمی خواست منو ببینه و منهم از این بابت خوشحال بودم چون من در یه خونواده خیلی خیلی مذهبی و متعصب زندگی می کردم و دوستی با یه پسر هم کفر و هم جرم محسوب می شد خلاصه اون شد شاهزاده رویای من ... با اون وقت تنهایی مو پر می کردم ... من خودم اصولا خیلی رویایی و خیالباف هم بودم  تا اینکه روزی از من خواستگاری کرد و خواست که بیاد منو ببینه اونقدر بهش علاقمند شده بودم و اونقدر احمق و نفهم بودم که قضیه رو به مادرم گفتم و اون هم به پدرم گفت و بقیه قضایا رو خودتون می تونین حدس بزنین که چه جوری حیثیت من تو خونواده و فامیل رفت جالب اینجاست که من هر روز سارا رو در جریان تمام حرفام با اون پسر میذاشتم ... تا اینکه یه روز سارا بهم گفت اون محمد بود که با تو حرف می زد ... من ازش خواستم اینکارو بکنه چون می خواست به یه طریقی تو رو اذیت کنه می دونین با شنیدین این حرف چه حالی بهم دست داد ... من عاشق صدایی شده بودم که صاحبش رو نمی شناختم صدایی که هر روز به من زندگی می داد صدایی که قلبم رو به هیجان می انداخت صدایی که هر روز منتظرش بودم و بهش عادت کرده بودم سارا تمام رویاهای منو خراب کرد نمی خوام داستانم رو خیلی کش بدم ... دو سه سال بعد از اون من تو کلاس زبان با پسری آشنا شدم و بعد از یکسال باهاش ازدواج کردم... می خوام بگم بعد از این همه سال من هنوز اون خاطره و اون نارفیقی رو فراموش نمی کنم ولی ازش درس خیلی بزرگی کرفتم اینو نوشتم که شماها که دم از رفاقت و دوستی می زنین حواستونو جمع کنین و مراقب بهترین دوستتون باشین ... راستی چند وقت پیش سارا رو دیدم دو تا بچه داشت اونقدر پیر و شکسته شده بود که اول نشناختمش ... اون گفت که عاشق یه پسری شده و قرار بوده باهاش ازدواج کنه که قبل از عروسی فهمیده پسره سرطان داره ... بعد از اون با یه پسر دیگه ازدواج کرده که از اون دو تا بچه داشت ولی پسره معتاد بوده و به خاطر مصرف بیش از اندازه مواد مرده بود و اون مونده و دو تا بچه و خانواده ای که طردش کردن
 

 

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سه کله پوک ( سه شنبه 85/10/26 :: ساعت 3:30 عصر )
»» یه سری جوک برای شما از طرف جزیره !

یه اصفهانیه رو به جرم قتل زن و مادر زنش داشتن محاکمه می‌کردن!
قاضی بهش می‌گه: شما مظنون به قتل همسرتون توسط ضربات چکش هستید! یهو یکی از افراد بسیار عزیز و محترم جامعه از پشت دادگاه داد می‌زنه: ای کثافت بی شرف
دوباره قاضی می‌گه: در ضمن شما مظنون به قتل مادر زن جانتان با ضربات چکش هم هستید!
دوباره اون فرد محترم می‌گه: ای بچه فلانه کثیف خارفلان مادربهمان!
قاضیه این دفعه دیگه عصبانی می‌شه و می‌گه: آقای فرد محترم جامعه، می‌دونم که به خاطر این بی رحمی و جنایت چقدر از این آقا بدتون میاد، اما اگه یک بار دیگه از این حرفای رکیک بزنین ناچار می‌شم که از دادگاه اخراجتون کنم!

ارمنیه و ترکه و رشتیه و اصفهانیه یک عمر رفیق بودن. باری، از بخت بد، ارمنیه مرحوم میشه، باقی رفقا هم میرن تشییع جنازش. رسم این ملت هم گویا این بوده که هرکدوم از نزدیکان باید دم آخری یک پولی مینداختن تو قبر. خلاصه اول ترکه میره بالاسر قبر و کلی گریه زاری میکنه و آخر هم دست میکنه، ده تا هزاری میندازه تو قبر. بعد رشتیه میاد باز کلی آه و ناله میکنه و بعد هم دست میکنه ده تا هزاری میندازه تو قبر. آخری نوبت اصفهانیه میشه، میاد جلوی قبر کلی گریه زاری میکنه، آخرش هم با بغض میگه: شرمنده، من صبح وقت نشد برم بانک پول بگیرم. بعد یک چک سی‌هزارتومنی می‌نویسه میندازه تو قبر، بیست‌هزارتومن بقیشو برمیداره

بچه یه اصفهانی شکم درد میگیره میبرنش بیمارستان دکتره بعد از عمل از اتاق عمل میاد بیرونو میگه الحمد و لله عمل با موفقیت انجام شد و ما این سکه 5 ریالی رو از شکم بچه در اوردیم اصفهانیه میره جلو میگه آقای دکتر اول 5 ریال ما رو بدین حسابمون با هم قاطی نشه

یه روز یه مردی در اصفهان در یه خانه ای را میزنه وآب برای رفع تشنگی درخواست میکنه دختر بچه ای دم در میاید و یک کاسه دوغ خنک به مرد میده ، وقتی مرد تا آخر دوغ را سر میکشد به دختره میگه کوچولو شما هر که درب خانه تان را بزنه و آب بخواهد بهش دوغ خنک میدید دختر بچه میگه نه بابا دیشب مهمان داشتیم دوغ درست کردیم منتها سوسک افتاد توش برای همین چون می خواستیم دور نریزیم دادیم شما خوردید ، با شنیدن این حرف مرد عصبانی میشه و میزنه کاسه دوغ را میشکنه، آنوقت دختر داد میزنه و میگه مامان - مامان این آقائه زد کاسه غذای سگمان رو شکست

یارو ترکه چربی داشته میره دکتر، دکتره میگه روزی 4 کیلومتر بدو.
بعد یه هفته ترکه زنگ میزنه به دکتره میگه : دکتر رسیدم لب مرز هالا چی کار کنم؟!!!

مادره به بچش میگه : می دونم موهای خواهرت رو کشیدی شیطونه گولت زد.
میگه :آره ولی لگتی که تو دلش زدم ابتکار خودم بود!!!!

به ترکه میگن یه موجود نام ببر! میگه: یخ!
میگن یخ که موجود نیست!
میگه: پس همه جا نوشتن یخ موجود است!!!

به عربه میگن آرزوت چیه؟
میگه آرزوم اینه برای یه بارم شده صبح قبل از کیرم از خواب بیدار شم!

! حضرت عیسی تو بهشت دنبال پدرش میگشته. میرسه به یه پیرمرده که داشته چوب میتراشیده. بهش میگه کارت تو دنیا همین بود پیرمرده میگه آره  میگه بچه نداشتی ؟

پیرمرده میگه زن نداشتم ولی خدا بهم یه پسر داد که گمش کردم ولی بعدها خیلی معروف شد .حضرت عیسی داد میزنه پدرررررر  . پیرمرده هم داد میزنه پینوکیووووو

اگه دلت خواست به من jazire_tanhatarin@yahoo.com  یه نظری بدید!

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سه کله پوک ( سه شنبه 85/10/26 :: ساعت 1:17 صبح )
»» اس ام اس (یواشکی)

اس ام اس های باحال

پیرترین آدم دنیا: علی دایی - جواد ترین آدم دنیا: بنیامین - با استعداد ترین بازیگر سینمای دنیا: محمدرضا گلزار - بد بخت ترین آدم دنیا: دوست پسر - باحال ترین آدم دنیا: من - ضایع ترین آدم دنیا: شک نکن که خودتی!!!
----------------------------
فحش های ترک ها :
1. از جلو چشمام خفه شو !
2. کثافت مرض .
3. پاتو از رو بوق بردار
4 گردن درازی می کنی ؟
5. زبون کلفت !
---------------------------------------------------

بازم می گم نظر یادتون نره!!!!!!!!!!!!!!!

یواشکی

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سه کله پوک ( دوشنبه 85/10/25 :: ساعت 4:30 عصر )
»» اس ام اس (یواشکی)

اینا هم یه خورده باحالن

موفقیت از آن کسی است که
شکست برایش پله های نردبانی باشد و بداند که با هر شکست بیشتر صعود خواهد کرد.

----------------

کسی که هیچ کاری نمی کند هیچ اشتباهی نمی کند و کسی که هیچ اشتباهی نمی کند هیچ چیز یاد نمی گیرد...!

---------------------
این انسان نیست که با اصالت زاییده میشود،
بلکه اصالت زاییده انسان های بزرگ است. (دانته)
--------------------------
موفقیت از آن کسی است که
شکست برایش پله های نردبانی باشد و بداند که با هر شکست بیشتر صعود خواهد کرد
-------------------------
گفت : « فاصله ی من تا خوشبختی چقدر است ؟ »
گفتم :
« فاصله ی تو تا خوشبختی، به اندازه ی فاصله ی تو با خودت
---------------------------------------------------------------------------
بیرون ز تو نیست انچه در این عالم هست
------------------------------------------------------------------
!
همیشه حرفی رو بزن که بتونی بنویسیش، چیزی رو بنویس که بتونی پاشو امضا کنی، چیزی رو امضا کن که بتونی پاش بایستی
------------------------------
دنیا غروب آرزوهاست .
------------
بودا : در تنی نحیف می تواند اندیشه های بزرگ مسکن گیرد.
---------------------------------------------------
زندگی قشنگه اگه برای تو باشه ........مرگ قشنگه اگه برای تو باشه .......دلتنگی قشنگه اگه به خاطر تو باشه...... من قشنگم اگه با تو باشم ....... اما تو هر جور باشی قشنگی
========================================
با عشق زمان از یاد می رود و با زمان هم عشق ...
---------------
وسیع باش و تنها و سر به زیر و سخت ... سهراب سپهری
---------------
و عشق صدای فاصله هاست ، صدای فاصله هایی که غرق ابهامند ...
همیشه عاشق تنهاست ...

سهراب سپهری
--------------
اگر تنهاترین تنهایان شوم باز هم خدا هست ... آن پناهگاه جاودان آسیب ناپذیر ...

دکتر علی شریعتی
__________________
منتظر باش اما معطل نشو، تحمل کن اما توقف نکن، قاطع باش اما لجباز نباش، صریح باش اما گستاخ نباش بگو آره اما نگو حتما، بگو نه ولی نگو ابدا....
-------------------------
میشه بازی ها رو مثل اشک از چشمات بندازی...... اما نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری که با رفتن بازی ها از چشمات جاری میشه!
-------------------------
آیا می دونی Family یعنی چی؟ من بهتون میگم!
F: Father……..A:And………M:Mother…….I:I…⠠??..L:Love……..Y:You

-------------------------
هر موقع خواستی از کسی جدا بشی یادت نره بهترین راه اینه که بهش بگی برای همیشه خدانگهدار، شاید طرف مقابلت ناراحت بشه و قلبش بشکنه ولی بهتر از اینه که منتظر بمونه
-------------------------------------------------------------
به اندازه موهای سرم دوستت دارم، به اندازه موهای ریخنه شده ام عاشقتم، به مقدار دفعه هایی که شونه کردم بهت وفادارم. شناختی؟..........منم منم حسن کچل!
-----------------------
زندگی 3چیز بیشتر نیست:
1. به اجبار به دنیا آمدن!
2. با غم زیستن!
3. با آرزو مردن!

-----------------------
نگو،حتی اگه ...
دروغ نگو (حتی اگر مجبور بودی) غیبت نکن(حتی اگر به تو بد کرده بود) تهمت نزن(حتی اگر دشمن تو بود)زیاد حرف نزن(حتی اگر خیلی حرف داشتی)گریه نکن(حتی اگر دلت خیلی پر بود)فریاد نکش(مگر دخال یک بالش)با کسی صمیمی نباش(حتی اگر خیلی دوسش داشته باشی)!!! این یک نصیحت بود.

__________________
===
بیاید همچو فولاد باشیم تا هر زمان چکش مصیبت بر ما فرود آمدنه تنها از بین نرویم بلکه با صدای بلند بخندیم!!!!!.........

---------------------
از دیروز بیاموزبرای امروز زندگی کن امید به فردا داشته باش
-----------------------------------------
تفاوتهای خون و اشک

1- خون قرمزه رنگه عشقه، اشک بیرنگه درد عشقه.
2- خون وقتی میاد بیرون می‌سوزه اما اشک اول می‌سوزه بعد بیرون می‌آد.
3- خون مال زخم جسمه ولی اشک مال زخم روحه.
4- جای زخم خون خوب می‌شه ولی مال اشک خوب نمی‌شه.
5- خون همیشه مال درد و غمه ولی اشک بعضی وقتا مال خوشحالیه.
6- جلوی خون و می‌شه گرفت ولی اشک رو نه!
7- از جاری شدن خون، کسی خجالت نمی‌کشه اما بعضیا از این که اشک بریزن خجالت می‌کشن و دستاشونو میزارن رو صورتشون.
8- با خون میشه به یکی زندگی بخشید ولی با اشک نه!
---------------------------------------------------------------
گشاده دست باش، جاری باش، کمک کن (مثل رود)


• با شفقت و مهربان باش (مثل خورشید)


• اگر کسی اشتباه کرد آن را بپوشان (مثل شب)


• وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ)


• متواضع باش و کبر نداشته باش (مثل خاک)


• بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا)


• اگر می‌خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آینه)

---------------------------------------------------------------------------
این حقیقت کهن رابنویسیدوهرروز آنرابخوانید:اگر به دنبال خوشبختی خویش باشید خوشبختی ازنزدیک شدن به شماسربازمیزند امااگربه دنبال خوشبختی دیگران باشید خوشبختی همواره باشماست
---------------------------------------------------------------------------------------

برید حال کنید

داداش(آبجی) دیدی فقط کپی نکن یه نیمچه نظری هم بده

یواشکی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سه کله پوک ( دوشنبه 85/10/25 :: ساعت 4:23 عصر )
»» اس ام اس (یواشکی)

اس ام اس های قشنگ

دستم بوی گل میداد ، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند
ولی هیچ کسی فکر نکرد شاید گلی کاشته باشم
------------------------------------------
تحمل تنهایی از گدایی دوست داشتن آسان تر است. تحمل اندوه از گدایی همه ی شادی ها آسان تر است
----------------------------------------------
هنگامی که محبت به شما اشاره می کند،
به دنبالش بروید،
اگر چه دارای راههای دشوار و پر فراز و نشیب بوده باشد
------------------------------------
دنبال نگاه‌ها نرو، چون میتونن گولت بزنن، دنبال
دارایی نرو چون کم‌کم افول می‌کنه دنبال کسی برو که
باعث بشه لبخند بزنی چون فقط با یک لبخند میشه یه روز
تیره را روشن کرد. کسی را پیدا کن که تو را شاد کنه.
--------------------------------
دقایقی توی زندگی هستن که دلت برای کسی اونقدر تنگ
میشه که میخوای اونو را از رویات بیرون بکشی و توی
دنیای واقعی بغلش کنی.
----------------------------------------
رویایی رو ببین که میخوای. جایی برو که دوست داری.
چیزی باش که میخوای باشی. چون فقط یک جون داری و یک
شانس برای اینکه هر چی دوست داری انجام بدی.
--------------------------------------
ای همزبان بی صداترین فریادهایم
حتی وقتی سکوت تنها حرفی است که برای گفتن دارم
----------------------------------------------------------------------

منتظر اس ام اس های ردیف باشید

یواشکی




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سه کله پوک ( دوشنبه 85/10/25 :: ساعت 3:55 عصر )
<      1   2   3   4   5      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

توجه کنیییییییییید (یواشکی)
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 13
>> بازدید دیروز: 5
>> مجموع بازدیدها: 73781
» درباره من

سه کله پوک

» فهرست موضوعی یادداشت ها
مذهبی (یواشکی)[32] . اس ام اس (یواشکی)[4] . چرندیات گامبوووو برای عاشقاااا[3] . حرف های حساب . حرف های عاشقونه .حرف های قشنگ (یواشکی)[3] . عکس و مطالب طنز (یواشکی)[3] .
» آرشیو مطالب
زمستان 1385

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
وقایع

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب